Saturday, September 01, 2007
خطرات گازسوز کردن خودروها
آنچه واقعا وجود دارد ولی کسی به آن فکر نمی کند. توصیه می کنم این مقاله رو بخونید. فکر می کنم تنها مقاله ای باشه که از موضوع به این مهمی و گستردگی در روزنامه ها می بینم. رادیو و تلویزیون که هیچ.

یک سری نکات مهم مطرح شده در این مقاله:

1- در هر سه روش موسوم به تبديل كارگاهي، تبديل كارخانه‌اي و موتور پايه گازسوز هيچگاه خودروي گازسوز به‌عنوان يك مجموعه به‌هم پيوسته موردنظر سياستگذاران نبوده و آنها تنها به نصب تجهيزاتي روي موتور و قراردادن مخزن سوخت در فضاي صندوق عقب به‌عنوان پروژه گازسوز كردن خودروها نگاه مي‌كنند . . . . در حاليكه جانمايي مخزن بايد طبق اطلا‌عات برآمده از تجزيه و تحليل‌هاي علمي براساس محاسبات مرتبط با نيروي وارد آمده به شاسي خودرو در حين تصادف باشد.

2- در خودروهايي كه داراي فضاي محدودي در صندوق خودرو هستند (مانند پرايد) در برخورد و يا تصادف با يك خودروي ديگر اگر اندكي نيروي وارد آ‌مده به قسمت عقب خودرو زياد باشد شاسي به سمت داخل جمع شده و مخزن را تحت فشار قرار مي‌دهد در اين حالت يا مخزن مقاومت خود را از دست داده و درهم خواهد شكست كه احتمال انفجار زياد خواهد بود و يا آنكه مخزن از مقاومت كافي در برابر ضربه برخوردار بوده كه نيرو وارد آمده به خود را به قسمت‌هاي ديگر شاسي انتقال مي‌دهد، در اين حالت مخزن به سمت داخل اتاق و محل استقرار سرنشين‌هاي عقب خودرو حركت مي‌كند و سرنشين بين صندلي‌هاي عقب‌وجلو گرفتار مي‌شود. . . .

3- در صنعت خودروسازي به دنبال طراحي يك خودرو و ساخت نمونه‌هاي آزمايشي بارها و بارها خودروها در محيط آزمايشگاهي مورد تست تصادف و برخورد با جسم سخت از زواياي مختلف قرار مي‌گيرند و با تجزيه و تحليل نتايج حاصله اقدام به بهينه‌سازي فرم‌ شاسي، طرح اتاق و جانمايي مخزن سوخت مي‌كنند.


4- فراموش نبايد كرد كه ايران از جمله كشورهاي صدرنشين در جدول حوادث جاده‌اي و آمار تلفات ناشي از آن است . . . آيا عاقلا‌نه است در حاليكه خودروهاي استانداردي نداريم، در رانندگي قوانين و مقررات را در راه‌ها و جاده‌هاي غيراستاندارد به بوته فراموشي سپرده‌ايم با جانمايي غلط مخزن سوخت CNG آتش به جان و مال مردم بزنيم؟ در حاليكه برخي از خودروهاي ساخت داخل با بوق زدن طعمه آتش مي‌شوند با كدام منطق در كنار باك بنزين، مخزن CNG را قرار داده‌ايم؟

5- در پايان اين بخش قابل ذكر است كه در اروپا به دليل بروز چند انفجار در خودروهاي گازسوز اين طرح مسكوت ماند و خودروسازان اروپايي رغبتي به ادامه تحقيقات در اين خصوص از خود نشان ندادند و ما نيز شاهد هستيم كه مجوز گازسوز كردن خودروهايي چون زانتيا و يا محصولا‌ت شركت‌هاي ژاپني همكار با خودروسازان وطني همچون مزدا و ماكسيما صادر نشده و اين شركت‌هاي معتبر جهاني اجازه دوگانه سوز كردن برند‌هاي خود را نمي‌دهند. آيا اين امتناع ناشي از ترس در برابر رخداد حوادث و فجايع ناشي از احتمال بروز انفجار و آتش‌سوزي و <بدنام> شدن محصولا‌ت اين كمپاني‌ها نيست؟

6- ايمني در جايگاه‌ها و خطوط انتقال:
از نظر تعداد جايگاه‌هاي مورد نياز نيز بر اساس نرم‌هاي جهاني به ازاي هر 1000 دستگاه خودرو يك جايگاه سوخت‌گيري مورد نياز است اما اين نسبت در ايران با توجه به روش تبديل غير استاندارد سوخت خودروها و معايب آن پاسخگو نيست و ما نيازمند تعداد جايگاه‌هاي بيشتري هستيم و صف‌هاي طويل اين روزهاي جايگاه‌ها حتي نسبت يك جايگاه در برابر 500 خودرو را نيز كافي نمي‌داند. از سوي ديگر بر اساس سياست‌هاي دولت نهم تا سال 1390 تمام خودروهاي در حال تردد كه بالغ بر 11 ميليون دستگاه خواهد شد بايد از سوخت گاز طبيعي بهره بگيرند و به عبارتي تا سال مذكور ايران نيازمند حدود 22هزار جايگاه سوختگيري CNG و شبكه گسترده‌اي از خطوط لوله فرعي و اصلي انتقال گاز و هزاران ايستگاه تقويت فشار است.
تجسم اين حجم بزرگ از كانون‌هاي بروز حوادث، مي‌تواند خواب از چشمان هر انساني بريابد زيرا ما مي‌دانيم در كشوري زندگي مي‌كنيم كه از جمله شش كشور بلا‌خيز دنياست و هراز چندي حوادث محتملي مانند زمين‌لرزه، سيل و يا رانش زمين بخشي از اين خاك را تحت تاثير عواقب و تبعات خود قرار مي‌دهد. حال كدام عقل سليم حكم به گسترش خطوط پيچ در پيچ و پر تعداد انتقال گاز در جاي جاي اين سرزمين بلا‌خيز مي‌دهد؟
همانگونه كه اشاره شد به دليل روش غيراصولي گازسوز كردن، خودروهاي دوگانه‌سوز از پيمايش محدودي (حدود 90 كيلومتر به ازاي يك مخزن) برخوردارند به همين سبب از فاصله بين جايگاه بايد كاسته شده و در نتيجه به تعداد آنها افزوده شود. اين موضوع در بافت‌مركزي شهر‌ها، منابع تجمع ادارات، مراكز خريد و محله‌هاي پرجمعيت كه اولويت عبورومرور خودروهاست به شدت محسوس است و به تعبيري در اين مناطق پر ازدحام تعداد بيشتري جايگاه و خطوط انتقال وجود خواهد داشت و به همين دليل در صورت بروز سوانح طبيعي (و يا حتي غيرطبيعي) طيف بزرگي از جمعيت در معرض آسيب جدي قرار خواهند گرفت.
جايگاه‌هاي عرضه گاز طبيعي نيازمند آن هستند كه در مخازن خود سوخت را تحت فشار بالا‌يي ذخيره كنند اين فشار در حدود 3000 PSI برآورد مي‌شود. براي ذخيره و انتقال گاز با اين فشار تجهيزات حساسي مورد نياز است. اگر يكي از تجهيزات و وسايل فشرده سازي و تزريق گاز از جمله كمپرسورها، مخازن ذخيره سوخت، دستگاه‌هاي تزريق گاز به مخزن و يا دستگاه‌هاي كنترلي داراي نقص باشد و يا تجهيزات و مخزن نصب شده بر روي خودرو داراي عيب باشد عمليات انتقال و تزريق گاز به خودرو مي‌تواند به يك فاجعه بزرگ تبديل شود كه با عنايت به ارتباط جايگاه با خطوط فرعي و اصلي انتقال گاز دامنه‌اي گسترده‌تر پيدا كند و در مناطق مسكوني و محله‌هاي پرتردد جان و مال بسياري از انسان‌ها را تهديد كند

يك پرسش
با توجه به بي‌سابقه‌بودن استفاده گسترده از سوخت گاز طبيعي در جهان و با عنايت به روش غيراستاندارد رايج در ايران براي گازسوزكردن خودروها و به عبارتي دوگانه‌سوز كردن آنها و با تامل در سابقه انفجار خودروهاي گازسوز در اروپا كه منجربه توقف اين پروژه و جلوگيري از گسترش آن شد، كدام مرجع پاسخگوي تبعات احتمالي و مسائل ايمني اين طرح است؟ ايمني جايگاه‌ها و خطوط انتقال پرتعداد در برابر بروز حوادث طبيعي مانند زمين‌لرزه و يارانش زمين و سيل و يا بروز حوادثي كه منشا انساني دارد برعهده كدام مقام مسوول است؟ رئيس‌جمهور، نماينده ويژه رئيس‌جمهور و وزارت كشور؟ آيا نهادهاي نظارتي در انتظار بروز فاجعه هستند؟


چرا همیشه ما دنبال روشهای منسوخ شده و متوقف شده هستیم؟ چرا زمانی که تمام دنیا به دنبال سوختهای جایگزین بسیار سالم تر نطیر برق هستند ما به دنبال گاز سوز کردن خودروها می رویم؟
چرا زمانیکه بهینه سازی موتورهای دیزلی برای کم کردن مصرف بنزین و نیز کمتر شدن آلودگی هوا در سایر کشورها مورد توجه قرار گرفت، ما اصلا به آن توجهی نکردیم و به جای اصلاح تولید گازوئیل با کیفیت پایین به سراغ گازسوز کردن با کیفیت پایین رفتیم؟
چرا اینقدر در مورد گازسوز کردن تبلیغات انجام می شود که همه افراد چه تحصیل کرده و چه نکرده درست بودن آن را باور می کنند، اما حتی یک تحقیق درباره احتمال پرخطر بودن و یا حتی صرفه اقتصادی نداشتن آن انجام نمی شود؟
چرا حتی افراد تحصیل کرده ما اینقدر سریع و بدون فکر، تبلیغات را باور می کنند؟
چرا . . .

Labels: ,