Sunday, November 02, 2014
مصرف گرایی، بهره وری و باقی چیزها
مصرف گرایی، بهره وری و باقی چیزها

بدجور مصرف‌گرا شده‌ايم، بستر رودخانه‌ها و كوهها را مي‌كَنيم تا سنگ استخراج كنيم براي نماي ساختمان‌هايمان، انواع و اقسام نماهاي جورواجور و رنك‌وارنگ؛ آنوقت بعد از بيست سال خرابش مي‌كنيم. آنهمه مصالح ساختماني را خراب مي‌كنيم تا از نو بسازيم كه چه بشود؟ كه سود ببريم چون در ساخت و ساز پول هست.
بهره‌وري پايين صرفاً مربوط نميشه به ساعت مفيد كاري كم كه مثلا از هشت ساعت فقط بيست دقيقه است، بلكه كم بودن عمر مفيد ساختمان‌ها و خراب كردن اينهمه مصالح و وقت و هنر و كار (شامل نماي ساختمان، در و پنجره، كمدها، كف پاركت يا سراميك يا سنگ داخل واحدها، كمدها و كتابخانه‌هاي چوبي ساخته‌شده براي داخل واحد و . . .) وقتي هنوز كاملاً كاربردي هستند، هم اتلاف منابع محسوب می شود.
در وسائل مصرفي هم همينطوره، شده‌ايم مصرف‌كننده صرف. مي‌خواهيم براي خانه‌مان پرده بخريم؟ بايد سه يا چهار لايه پارچه جورواجور مصرف كنيم تا دوتا پنجره فسقلي يك خانه 100-150 متري يا شايد حتي كوچكتر را پرده بزنيم. يكي پشت‌دري، يكي پرده تور براي قشنگي، يك يا دو لايه ديگر رويش براي «دكوري»، همه‌اش هم فقط براي اينكه زيبا باشد، آن‌وقت از پشت پنجره و از توي خيابان چه مي‌بينيم؟ «پشت دري» يعني يك ملحفه سفيد بدون چين زشت پشت پنجره‌هاست، اما ما يك عالمه خرج كرده‌ايم كه فقط «داخل» خانه زيبا باشد. همه هم مي‌گويند، داخل خانه مهم است، پشت پنجره كه اهميتي ندارد. اما من متوجه نمي‌شوم، اگر پشت پنجره و نماي ساختمان اهميتي ندارد، پس چرا اينهمه خرج نماي ساختمان مي‌كنيم؟ با انواع و اقسام سنگ‌ها ونماهاي تركيبي چوب و سنگ و با حدود نه تا دوازده ماه، سر همسايگان را بُردن با ريز ريز بريدن اين سنگها براي كاربرد در نما! البته احتمالا دليلش اين‌است كه خانه خوب فروش برود، بعدش ديگر مهم نيست، يك پارچه ملحفه‌اي بدتركيب مي‌زنيم در كنار آنهمه سنگي كه با مرارت بريده شده و كار شده! يعني اينهمه خرج نما و پرده مي‌كنيم، در نهايت نماي ساختمان‌مان را زشت مي‌كنيم! اين هم نوعي از بهره‌وري پايين در استفاده از منابع!
نوع ديگر مصرف‌گرايي ديگر در لوازم الكترونيك است: سالي يك‌بار و بعضي‌هايمان سالي چندبار گوشي موبايل عوض مي‌كنيم بدون اينكه موقع خريد، درست نيازهايمان را بشناسيم و مطابق نيازهايمان خريد كنيم تا مجبور نشويم كه براي يك نياز ديگر، گوشي‌مان را بعد از دو ماه عوض كنيم؛ حتي از نصف امكانات گوشي استفاده نكرده دنبال مدل جديدتر مي‌رويم. باز بهره‌وري پايين در استفاده از منابع!
نوع ديگر مصرف‌گرايي در پوشاك است: بايد هر زمستان مثلا پنج تا پالتو جديد داشته باشيم فقط بخاطر اينكه هربار كه با دوستانمان بيرون مي‌رويم، يك مدل جديد تنمان باشد. واقعاً جاهاي ديگر دنيا هم مردم عادي (بجز سلبريتي‌ها) اينقدر خرج انواع و اقسام لوازم مثل گوشي و لباس و اينها مي‌كنند؟ يا پالتويشان يكي يا نهايت دوتاست و آن(ها) را مي‌پوشند تا خراب شود؟
كت و شلواري كه سركار مي‌پوشند، در قرارها و خريدهاي بيرون از خانه هم مي‌پوشند. ايران هم كه مي‌آيند، مهماني كه مي‌خواهند بروند با همان كت و شلوار مي‌روند (حتي خانم‌ها). نهايتاً بلوز زيرش را عوض مي‌كنند. آنوقت ما اينجا مي‌نشينيم و درمورد شيك‌پوش بودن يا نبودن مردم اقصي نقاط جهان تز و نظر مي دهيم. خوبه حالا ما در مهد سرمايه‌داري زندگي نمي‌كنيم يا شايد هم مي‌كنيم و من خبر ندارم.
براي همين است كه تعريف رفاه از نظر ما مي‌شود با ماشين شاسي‌بلند تا بانك سركوچه رفتن و ماشين را دوبله و سوبله پارك كردن و تحقير آن اروپانشيني كه ماشين ندارد ولي حمل و نقلش چه داخل شهر چه بين‌شهري و چه حتي بين كشورها، بسيار راحت و ايمن و حتي درمواردي ارزانتر از ماست.
رفاه از نظر ما مي‌شود روشن كردن شوفاژ در هواي 20 درجه سانتيگراد و تحقير آن اروپانشيني كه در هواي پاك تنفس مي‌كند، بسياري از فعاليت‌هاي روزمره را در هواي آزاد ولو سرد انجام مي‌دهد و از ما هم سالمتر است.
مصرف‌گرايي، چشم و هم‌چشمي، سرگرم كردن خود به خريد و استفاده از لوازم غيرضرور و بدتر از همه، معادل پنداشتن اينها با رفاه و چشم پوشيدن از حقوق اوليه انساني مثل حق تنفس در هواي پاك، حق استفاده از طبيعت، حق آزادي عقيده و بيان و . . .، آفت جامعه ماست.
پي‌نوشت: زمان زيادي براي نوشتن و ويرايش متن نگذاشته‌ام و متن يك متن وبلاگي است كه نشان‌دهنده تفكراتم در مواجهه با اين مثال‌هاي روزمره در يكي دو روز است كه باعث شد همه را دركنار هم ببينم. قطعا یک مقاله استدلالی نیست.

Labels: , , ,

Monday, September 29, 2014
زورگیری یا "پول زور وده"


در ادامه داستان پست قبلی، تماسهای تلفنی شرکت محترم (!) با همسایه امضاکننده فاکتور ادامه یافت، تا همسایه مذکور با کسی که حساب و کتابهای ساختمان دستشه، تماس گرفت و از تماسهای تلفنی مکرر شرکت گفت و اجازه خواست تا شماره تلفن وی را به شرکت بدهد. بعد از 10 ثانیه، فردی از شرکت مذکور در ساعت 7.5 شب زنگ زد و گفت من مسئول مالی هستم و باید حسابهامون رو ببندیم و شما پول واریز نکرده اید. در پی اعتراض به اینکه بدون اجازه پلاک رو نصب کرده اند هم گفته شد که همسایتون فاکتور را امضا کرده است و من مسئول مالی هستم و بازاریابمون محصول رو نصب کرده. بهرحال و از سر ناچاری قرار شد که روزی زنگ بزنند، بیایند پول را بگیرند و کارت گارانتی تحویل دهند.
30 ثانیه بعد از قطع تلفن، زنگ در به صدا درمیاد که کارت گارانتی رو آوردم، بیایید پایین پول بدید و بدین شکل، شرکت به پولش می رسد.
مسأله 40 هزارتومن یا این مبالغ نیست، مساله نفس کار زورگیری کردن از مردمه، این که هرکی به خودش اجازه بده با خیال راحت سازوکاری درست کنه و با سوءاستفاده از اعتماد مردم یا خاصیت آپارتمانهای چندواحدی، به راحتی از مردم پول زور بگیره.

Labels: , ,

Friday, September 05, 2014
کلاهبرداری جدید



شرکتی با اسم "سیما شناسه تابان" پیدا شده و برای خانه های مردم پلاک LED نصب می کنه، اونم به زور. یعنی چطوری؟
یعنی نصابشان می آید و چندین بار پیاپی زنگ واحدهای مختلف یک خانه رو میزند و بالاخره یکی از ایشان رو می کشاند دم در و می گوید میخواهیم پلاک LED نصب کنیم. صاحبخانه می گوید بقیه واحدها هم باید توافق کنند. نصاب می گوید باشد، من فقط کابل برق رو می کشم، هروقت با همسایه ها صحبت کردید، زنگ بزنید بیاییم نصب کنیم و یک فاکتور 40 هزارتومانی با کارت و شماره حساب شرکت میدهد دست صاحبخانه و اسم و شماره تلفن خانه و موبایل وی را می گیرد برای پیگیری.
بعد صاحبخانه می رود خانه اش، دفعه بعد که بیرون می آید می بیند که پلاک، نصب شده و از فردا تلفنها شروع می شود که چرا پول ما رو نمی ریزید به حساب. ادامه اش را هم حتما خودتان حدس می زنید، وقت و انرژی و شاید هزینه رفت و آمدی که لازم است برای پیگیری این داستان صرف شود، به 40 هزارتومان نمی ارزد و اکثر مردم، 40هزارتومان را برای خلاصی از دردسر تلفنهای مدام و شاید پیگیری های حضوری بعدی، می پردازند.
نکته اش هم این است که فاکتوری را که داده، داخلش گزینه "با نصب و روشن" ، تیک خورده است. حالا اینکه چرا یک نفر باید چنین فاکتوری را بگیرد و اسم و دوتا شماره تلفن خود را بدهد، بحث جدایی است. ولی این کار رسماً کلاهبرداری محسوب می شود. یعنی جنسی را به زور به شما بدهند و بعد پولش را ازتان بگیرند. مثل خیلی از کلاهبرداریهای مشابه دیگری که قبلا حتما باهاش برخورد داشته اید، مثلا یک نفر توی خیابان جلویتان را می گیرد و جنسی در دست دارد و جوری وانمود می کند که آن جنس تبلیغاتی است و وقتی شما گرفتید، طلب پولش را می کند.
نکته جالبتر این است که پایین فاکتور نوشته "این شرکت کاملا خصوصی است و به هیچ نهاد و ارگان دولتی وابسته نمی باشد". مگر قرار بود وابسته باشد؟ نکند یک وقت به خاطر کلاهبرداری که در روز روشن می کنند و کسی یقه شان را نمی گیرد، مردم یک دفعه خود به خود و اشتباهی!!! فکر کنند که شرکت به نهاد یا ارگان دولتی وابسته است!

پی نوشت:
1-       البته کارشان خیلی هم جدید نیست و از ماهها قبل در محله های مجاور و بعد محله خودمان، دیده بودم که این پلاکها سردر خیلی از خانه ها نصب شده و کمی هم فکر کرده بودم به اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است.
2-       خوب است اگر این پست دست به دست بچرخد یا حتی رسانه ای شود تا شاید جلوی ضرر تعداد بیشتری از مردم گرفته شود.

Labels: , ,

Thursday, June 26, 2014
ما وجام جهانی
می‌تونستیم دیشب هم مثل بازی آرژانتین و نیجریه دفاع کنیم و گل نخوریم، اینطوری سوم می‌شدیم ولی بازهم صعود نمی‌کردیم. اما می‌گفتیم ترسو بازی کردیم و بدون هیچ امیدی به صعود، رفتیم توی زمین. کار درست همین کاری بود که کردیم.
این مدل بازی کردن به اون طرفدارایی که هشت سال یکبار که تیم میره جام جهانی، طرفدار تیم میشن، نشون داد که فوتبال ایران در همین حد است. از این باشگاهها و مدیریت دیمی فوتبال چیزی بیشتر از این درنمیاد. یعنی وقتی میگی بردن آرژانتین یک آرزوست که در زمین فوتبال با احتمال کم ممکنه محقق بشه، نباید داد بزنن سر آدم که شماها طرفدار آرژانتین هستید و عِرق ملی ندارین.
حالا که همه اون هیجانات و حماسه‌سازی‌های در عرض چهار روز دود شد رفت هوا، سعی کنیم پامون رو بیشتر روی زمین نگه داریم و سعی کنیم بجای تنها احساسی رفتار کردن در دو هفته جام جهانی و فقط آرزو کردن برای بردن آرژانتین، به دنبال کار ریشه‌ای و بلندمدت در فوتبال باشیم که روند تیممون پیوسته و رو به جلو باشه؛ مثل کاری که آمریکا کرد. کافیه آمریکا ۹۸ رو که جلوی ایران باخت و چهارم شد با آمریکای الان بعد از ۱۶ سال مقایسه کنید که سال به سال بهتر شده و ما همچنان حرکت سینوسی‌مون رو حفظ کردیم

Labels: , ,

Wednesday, May 14, 2014
چنارهای ولیعصر


هرسال که بهار میشه، تعدادی از چنارهای ولیعصر دیگه سبز نمیشن، این یعنی مُردن، بعد از چند ماه میان اونها رو میبُرن و جاش چنار تازه میکارن. امسال بنظرم میاد تعداد این درختهای مُرده خیلی زیاد شده. از سر عباس آباد تا سر فاطمی که پایین برید حدود 5 تا از چنارهای قدیمی رو میبینید که بهار امسال سبز نشدن و البته حدود 10 تا از نهالهای تازه کاشته شده رو. بنابرین بنظر میاد نه تنها چنارهای قدیمی ولیعصر دارن از بین میرن، بلکه جایگزینی اونها هم به نتیجه نمیرسه و چنارهای جوان هم با نرخ نسبتا بالایی میمیرَن. از ونک به بالا هم اوضاع همینقدر خرابه، حتی یک چنار بسیار بلند و  بسیار زیبا سر نیایش هست که خشک شده.

Labels: , ,

Monday, April 07, 2014
تعیین سطح درآمد خانوار


فرم ثبت نام دریافت یارانه که منتشر شده در حد یک صفحه است و فقط نوع خانوار، تعداد اعضای خانوار و مجموع درآمدهای اونها رو پرسیده، همین. یعنی باز هیچ توجهی به سایر فاکتورهای درآمدی و همینطور هزینه ها نکرده. مثلا داره میپرسه که آیا مالک واحد مسکونی هستید؟ اونوقت نمیپرسه که برای این واحد مسکونی چقدر قسط میدید. کسی که داره قسط میده برای خونه اش تقریبا سطح درآمدیش مشابه کسی است که داره اجاره میده.
هزینه های خانوار هم که باز ازش غفلت شده، بخصوص هزینه هایی مثل هزینه های درمان که واقعا کمرشکن هستند و در نبود سیستم بیمه درمانی درست و حسابی به قول خود مسئولین دولتی، هزینه های درمان خیلی از خانوارها رو زیر خط فقر میبرد.  این مشکل دقیقا در زمان فرمهای قبلی دریافت اطلاعات اقتصادی خانوار بود و بهش اشاره کرده بودم.
حالا باز فقط در مورد درآمد میپرسه و کسانی که بیشتر درآمدشون و حتی بیشتر از اون، خرج درمان میشه رو مساوی کسانی در نظر میگیره که چنین هزینه هایی ندارند.
نکته بعدی بحث پایدار بودن درآمدهای خانوار هست. یکی هست که کارمند دولته و حقوق و پاداش ثابت داره و بعدش هم حقوق ثابت بازنشستگی.
یکی هست که قرارداد یکساله داره و بعدش مشخص نیست که کار داشته باشه یا نه.
یکی هست که کسب و کاری داره و فعلا وضعش بد نیست ولی بعد بخاطر عدم ثبات اقتصادی کشور، ریسک های موجود در کار و . . .، کل سرمایه اش و حتی زندگیش نابود میشه.
یکی دیگه هست برای خودش کار میکنه و بیمه نیست، یعنی الان ممکنه درآمد نسبتا خوبی داشته باشه ولی آیا سطح زندگی این فرد که حقوق بازنسشتگی نخواهد داشت، مانند کسی است که خیالش از بابت بازنشستگیش راحته؟ یا نه این فرد باید سرمایه گذاریهایی در قالب ملک یا سپرده بانکی داشته باشه که پس فردا که نتونست کار کنه، لنگ نمونه؟ خب اگر چنین دارایی هایی داشته باشه، میشه جز کسانی که درآمد و دارایی بالاتر دارند و یارانه بهش تعلق نمیگیره. درصورتی که کسی که بیمه هست، خیلی راحت تر میتونه برای تفریحات و سفر و اینها هزینه کنه چون کمتر نگران آینده اش هست و از این رو ممکنه دارایی های کمتری داشته باشه و با اینکه درآمد پایدارتری داره و بطورکلی سطح زندگیش بالاتره، مشمول یارانه قرار بگیره.
این مشکلات چطور در بقیه کشورهای دنیا حل شده؟ دو نکته اصلی در روش اونها وجود داره:
1-      دریافت اطلاعاتشون مقطعی نیست. یعنی فقط با وضعیت فعلی برای دریافت/عدم دریافت چند سال آینده کمکهای دولتی، تصمیم گیری نمیشه. ملاک اونها اظهارنامه مالیاتی هرسال است و طبق وضعیت مالی یک سال گذشته، فرد میتونه از کمک ها یا معافیت های مالیاتی دولتی برخوردار بشه. مثلا اگر کسی یک سال ضرر کرده باشه در کارش، تا چند سال که ضررش جبران بشه، میتونه مشمول معافیت ها یا کمک های دولتی قرار بگیره.
2-      نکته مهم دیگه در نظر گرفتن هزینه ها در کنار درآمدهاست. مسلما خانواده ها با درآمدهای یکسان، هزینه های برابر و درنتیجه سطح زندگی یکسان ندارند. این خیلی نکته مهمیه که باز هم بعد از چندسال در طراحی مجدد فرمهای دریافت اطلاعات اقتصادی خانوارها بهش توجه نشده. هزینه های مهمی مثل تحصیل، بهداشت، درمان، دعاوی، بازسازی ساختمان، تصادفات، دیه و . . . که هرکدوم از این موارد خودشون میتونن هزینه های بسیار زیاد و بعضا کمرشکنی رو به خانواده ها تحمیل کنند بدون اینکه حمایتهای کاملی (اعم از بیمه، خدمات دولتی و . . .) برایشان وجود داشته باشد.
بعد از گذشت حدود 6 سال از طرح قبلی دریافت اطلاعات اقتصادی خانوار و با وجود پیشرفت هایی در زمینه مکانیزه کردن و ایجاد پایگاه های داده اطلاعات مالی و اقتصادی افراد و نیز با وجود همه صحبتهایی که در مورد چک کردن حساب بانکی و تعداد ماشین های خانوار و . . . شد، فرم طراحی شده دارای همان اشکالات اساسی فرم قبلی است و هیچ پیشرفتی در آن مشاهده نمی شود. 
به شخصه امیدوار بودم این بار، روش دقیق تر و همه جانبه نگرتری رو برای مشخص کردن سطح زندگی خانوارها شاهد باشم.

Labels: , ,